شیخ‌ عبدالحسین، به‌ کمال‌ و کارآمدی‌ احکام‌ و قوانین‌ اسلامی‌ در جامعه‌‌ بشری‌ ایمان‌ راسخ‌ داشت‌ و معتقد بود که‌ «هرگاه‌ مدار دولت‌ و مملکت‌ داری‌ از روی‌ شریعت‌ مطهره‌ باشد. هیچ‌ فتنه‌ و فساد بر نیاید». بر همین‌ اساس، زمانی‌ که دید‌ «بدعت» باب‌ و بهاء، کیان‌ دین‌ را به‌ خطر افکند، با جدیت‌ تام‌ به‌ مبارزه‌ برخاست. قدیمترین‌ اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات‌ باب‌ و مریدانش‌ با محمدشاه‌ قاجار (پدر ناصرالدین‌ شاه) بود که فرصتی‌ تاریخی‌ برای‌ اظهار وجود و تبلیغ را از آنان‌ گرفت. کنت‌ دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه‌ در ایران می‌نویسد: «حاجی‌ شیخ‌ عبدالحسین‌ که‌ مردی‌ فقیه‌ و مجتهد و متدین‌ و متقی‌ است، فراست‌ و قضاوتهای‌ بی‌طرفانه‌اش‌ موجب‌ اعتماد همه‌ کس‌ شده‌ و طرف‌ احترام‌ عموم‌ است، به‌ شاه‌ و وزیر و بزرگان‌ مملکت‌ گفته‌ بود: آیا در نظر دارید که‌ به‌ جای‌ مذهب‌ کنونی، مذهب‌ جدیدی‌ که‌ هنوز نمی‌شناسید برقرار نمایید؟ ». 

روشن‌ است‌ که‌ برای‌ فقیه‌ تیزبینی‌ چون‌ شیخ‌ العراقین، بطلان‌ دعاوی‌ باب ـ با توجه‌ به‌ شواهد و دلایل‌ گوناگون، از آن‌ جمله: توبة صریح خود «باب‌« بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط‌ پیش‌ افتاده‌‌ ادبی‌ در الواح‌ صادره‌ از وی‌ ـ کاملاً‌ واضح‌ بود و آمدن‌ باب و جمعی‌ از مریدانش‌ به‌ پایتخت‌ به‌ عنوان‌ ملاقات‌ با سلطان، بیشتر فرصتی‌ برای‌ ابراز وجود و تبلیغات‌ مسلکی بود. خاصه‌ آنکه، احساس‌ می‌شد که‌ دستهای‌ مشکوکی‌ از درون‌ حکومت‌ (نظیر منوچهر خان‌ معتمدالدوله‌ حاکم‌ اصفهان) با اغراض‌ ی‌ در پی‌ تقویت‌ فتنه، و ماهی‌ گرفتن‌ از آب‌ گل‌ آلودند. لذا هوشمندانه مانع‌ اجرای‌ این‌ سناریوی‌ خطرناک‌ گردید.

تهرانی در زمان‌ تبعید بهاء به‌ عراق، و تجمع‌ بابیان‌ در آن‌ سامان، در عراق‌ می‌زیست‌ و شاهد فعالیتهای‌ سوء آنان‌ بود. منابع‌ بهائی‌ تصریح‌ دارند که‌ بابیان‌ مهاجر، شبها به‌ یدن‌ کفش‌ و کلاه‌ و پـول‌ و پـوشـاک‌ زوار شیعه‌ در اماکن‌ مقدسه‌ می‌پرداختند و به‌ اعتراف‌ خود حسینعلی‌ بهاء: «در اموال‌ ناس‌ مِن‌ غیر اذنٍ‌ تصرف‌ می‌نمودند و نهب‌ و غـارت‌ و سـفـک‌ دمـاء را از اعـمـال‌ حـسـنـه‌ می‌شمردند». علاوه، بین‌ خود بابیها نیز بازار آشوبگری‌ و آدمکشی‌ رونق‌ داشت‌ و به‌ قول‌ خواهر بهاء (عزیه‌ خانم) بهاء نیز در این‌ فجایع‌ بی‌دخالت‌ نبود.

اقدامات‌ شیخ ‌العراقین کینه شدید‌ سران‌ مسلک‌ باب‌ و بهاء، را بر ضد‌ وی‌ بر ‌انگیخته است. حسینعلی‌ بهاء در لوحی‌ که‌ به‌ نام‌ شیخ‌ صادر کرده‌ سخت‌ به‌ وی‌ تاخته‌ و او را «غافل‌ مرتاب» و عنصری‌ «مکار» می‌خواند و شوقی‌ افندی (نتیجه‌‌ دختری‌ بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامه‌ای‌ که‌ با عنوان‌ «لوح‌ قرن» از خود به‌جا نهاده، کراراً‌ شیخ‌ را با الفاظی‌ چون‌ «شیخ‌ خبیث» و «مردود دارین‌ و مبغوض‌ ثقلین» مورد هتک‌ و شتم‌ قرار داده‌ است.

 

-----------------

منبع: دانشنامه اسلامی


آیت الله شیخ عبد الحسین تهرانی شیخ‌ ,بهاء ,وجود ,تهرانی ,برای‌ ,باب‌ ,حسینعلی‌ بهاء منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Top_Psychology plp shop تفریح پولو www.kafsub.com نام سایت aldoqqbefu0 accueil اخبار بچه های بالا