سریال 100


سریال خارجی صدنفر :

چهار فصل از این سریال تا به حال پخش شده است. سریال 100 یک سریال آخرالزمانی هست. زمانی که زمین بر اثر انفجار بمب های اتمی , غیر قابل ست شده و گروهی از انسان ها برای زندگی مجبور شدند در یک ایستگاه فضایی بزرگ به اسم آرک در نزدیکی زمین ساکن شوند. بر اساس پیش بینی دانشمندان تا صد سال زمین غیر قابل ست است. اما پس از گذشت نود و هفت سال کسانی که در شهر فضایی زندگی می کنند با کمبود اکسیژن مواجهه می شوند و ناچار می شوند گروهی صد نفره از جوانان خلاف کار سفینه را برای آزمایش ست پذیری زمین به این سیاره بفرستند. آن ها با یک سفینه به سوی زمین فرستاده می شوند در حالی که دستبندهایی مغناطیسی دارند که علائم حیاتی آن ها را نشان می دهد . آن ها با موفقیت به زمین می رسند و درب سفینه را باز می کنند و قدم بر روی خاک می گذارند . جایی که آن ها فرود آمده اند جنگی سبز با درختان بزرگ و رودخانه ای در نزدیکی آن ها است . در ابتدا آن ها خوشحال هستند و شروع به ساختن پناهگاه برای خود می کنند زیرا که از قبل آموزش های آن را دیده بودند . چند نفر از آنها برای جمع آوری غذا و کاوش منطقه به اطراف می روند اما هنگامی که به رودخانه می رسند , یکی از آنان (جاسپر) هدف افراد بومی که در جنگل پنهان هستند قرار می گیرد و نیزه ای در سینه او فرو می رود . سایر افراد با دیدن او فرار می کنند و به اردوگاه بر می گردند و ماجرا را تعریف می کنند . در اردوگاه تصمیم به ساخت دیوار و محافظت از خودشان می گیرند . چند نفری که برای کاوش رفته بودند برای یافتن دوستشان دوباره عازم جنگل می شوند که سرانجام او را بسته شده به تیرک چوبی در جنگل پیدا می کنند و او را که بیهوش هست و زخمش مداوا شده را به ارودگاه خود بر می گردانند . بعد مشخش می شود که آن ها تنها ساکنان زنده مانده نیستند و گروهی از قبل در زمین ساکن بوده اند. درگیری هایی بین افراد آسمان و زمینی ها در می گیرد و سرانجام تصمیم می گیرند که با هم متحد شوند بر علیه گروهی دیگر از مردم زمین که در یک کوهستان مرتفع ساکن هستند و تجهیزات پیشرفته ماهواره ای دارند . گروهی که در کوهستان ساکن هستند نمی توانند از قلعه خود بیرون بیاییند زیرا بدن آن ها توان مواجهه با تششعات اتمی را ندارد و برای همین آن ها مجبورند از خون و مغز استخوان افراد زمینی دیگر برای مداوای خود استفاده کنند . از اینرو تعدادی از زمینی ها اسیر آن ها هستند . در همین زمان سفینه بزرگ فضایی که در آسمان ساکن است به سمت زمین می آید و گروهی که از قبل در زمین ساکن شده بودند با پیوستن نیروهای جدید , قدرت بیشتری پیدا می کنند. آن ها با کمک نیروهای زمینی به نبرد با مردم کوهستان می پردازند موفق می شوند درب های آنجا را گشوده و آنها را توسط تشعشات اتمی از بین ببرند و آنجا را تصرف نمایند . هر چند که بعدا آنجا با انفجار خودکار که توسط یکی از بازمانده ها فعال شده است , از بین می رود . پس از این واقعه با تسخیر ذهن تعداد زیادی از زمینی ها و مردم سفینه مواجه هستیم. یکی از فرماندهان سفینه فضایی که آخرین نفر باقی مانده در فضا بود خود را به زمین می رساند . او در ناحیه ای دورتر از گروه اصلی فرود می آید . در حالی که بیهوش در بیابان افتاده است , یک بیابانگرد او را پیدا کرده و به خانه می برد و ماجرای شهری به اسم نور را برای او تعریف می کند که از درد و رنج در آن خبری نیست و همه می توانند وارد آن شوند . مرد سیاه پوست (جاها) این حرف ها را باور می کند و هنگامی که به گروهی اصلی می رسد , دوازده نفر را با خود بر می دارد تا به او در یافتن شهر نور کمک کنند اما در مسیر یافتن شهر , آن ها وارد میدان مین می شوند همه آن ها به جز جاها و سه نفر دیگر می میرند . آن ها از تپه ای که نور از آن بالا می آید بالا می روند و خوشحال از اینکه شهر نور را پیدا کرده اند اما با یک بیابان و تعداد زیادی پنل خورشیدی مواجهه می شوند . اما جاها که خیلی ایمان و عقیده اش زیاد است به آن ها می گوید که باید راه را ادامه بدهند . آن ها سرانجام به یک دریاچه می رسند و با قایق از آن می گذرند در حالی که یک پهباد هم در بالای سر آنها حرکت می کند . چند نفر از قایق بیرون می افتند و غرق می شوند . فقط جاها و پسری که همراهش هست به ساحل طرف دیگر دریاچه می رسند . در آنجا یک خانه ( قصر ) پیدا می کنند و وارد آن می شوند . در حالی که پسرک در ساختمانی دیگر گیر افتاده است , جاها با یک زن قرمز پوش مواجه می شود که یک هوش مصنوعی هست . زن قرمز پوش به او می گوید که تو موفق شدی و به هدفت رسیدی . در حالی که جاها به اتاقی خیره شده که یک کلاهک اتمی در آن قرار دارد . زن قرمز پوش تراشه هایی به جاها می دهد و به او می گوید که این ها کلید ورود به شهر نور هستند و جاها هم یکی از آن ها را می خورد و وارد شهر ذهنی نور می شود . شهری که با خوردن تراشه ذهن افراد در آنجا آپلود می شود و گیرنده های عصبی درد در آن ها از بین می رود . از اینرو در جسم فیزیکی خود هیچگونه  احساس دردی نمی کنند و همینطور به تدریج دچار فراموشی و بی احساسی نسبت به هم می شوند . آن ها با خوردن این تراشه می توانند زن قرمز پوش را ببینند و کاملا برده او می شوند . اما زن قرمز پوش کیست ؟ زن قرمز پوش برنامه ای ویروسی است که به دنیا خاتمه داده است . هک سایت های اتمی و شلیک موشک ها و پایان دنیا توسط همین زن که یک برنامه کامپیوتری هست صورت گرفته است و دلیل کارش هم افزایش جمعیت زیاد انسان ها بر روی کره زمین بوده است. ایجاد شهر نور هم به این دلیل بوده است که نیروگاه های اتمی تا صد سال سوخت کافی داشته اند و ایمن بوده اند اما اکنون سوخت آن ها رو به اتمام هست و بر اثر گرمای زیاد منفجر خواهند شد و زمین مانند سابق دچار تششعات و نابودی می گردد و به همین سبب زن قرمز پوش برای جلوگیری از نابودی کامل نسل انسان ها تصمیم می گیرد که ذهن آن ها را در شهر نور آپلود کند تا در آنجا همچنان زنده باشند . گروهی باقی مانده از مردمان سفینه آرک که تراشه را نخورده اند با جاها به مقابله می پردازند و سرانجام موفق می شوند سیستم او را هک و خاموش کنند . در نتیجه زن قرمز پوش و شهر نور از بین می روند . ادامه سریال هم صرف تفکر برای نجات و زنده ماندن از انفجارهای اتمی نیروگاه ها می شود و گروهی در پناهگاه زیرزمینی مخفی می شوند . گروهی با شاتل فضایی به ایستگاه باقی مانده در آسمان باز می گردند و گروهی هم به جشن و شادی , آخرین لحظات عمرشان را در سفینه سقوط کرده بر روی زمین می گذرانند .





این مونه شوند ,زمین ,گروهی ,جاها ,قرمز ,سفینه ,باقی مانده ,زمین ساکن ,پیدا کرده ,تعداد زیادی ,شوند گروهی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خوشمزه شعر و شاعری پرسش مهر 18 گلها ی سما (تربت جام) تله شاپ دانلود آهنگ های جدید دانلود فایل تحقیق مقاله نرم افزار کتاب برنامه